کرونوس – ویدیوی جدید ما به میزبانی آرش روی یوتیوب و آپارات قرار گرفت و از بالای همین صفحه نیز قابل مشاهده است. این ویدیو قسمت اول از مجموعهی فلسفه است که آرش میزبانی آنها را به عهده دارد.
در ابتدای قسمت اول، به بررسی هدف پرسش در فلسفه میپردازیم. ریشهی فلسفه در بسیاری از جنبههای زندگی بشری عمیق است ولی آیا ما به راستی عمق این ریشه را درک کردهایم؟ در این مجموعه از ویدیوها به این پاسخ این پرسش خواهیم پرداخت.
برای علاقمندان به فلسفه و کسانی که به صورت دائم در حال مطالعهی آن هستند شاید تعجب آور نباشد وقتی از تأثیر فلسفه بر ادیان، دولتها، جوامع و هنر صحبت کنیم ولی قدرت فلسفه در زندگی روزمرهی ما چقدر است؟
بزرگی دنیای فلسفه به فیلسوفان اجازه داده است که در مسائل مختلفی وارد شوند و از اخلاقیات گرفته تا باورهای بنیادین تشکیلدهندهی عقاید نظر بدهند. دغدغههای فلاسفه بر اساس موقعیت جغرافیایی آنان و جوامعی که شخصیتشان در آن شکل گرفته، تفاوتهای بسیاری دارد و با رویکردهای مختلفی به مسائلی مانند علیت وجود و یا هدف وجودیت پرداختهاند.
برای مثال شخص افلاطون در طول دوران زندگیاش بر اساس نوعی رویکرد ابزاری و همچنین باورهای شخصیاش نسبت به فلسفه، تعاریف مختلفی از آن ارائه کرده است. تعاریفی که بعدها ریشهی برخی ادیان الهی را شکل دادند. او را شاید بتوان پدر ایدهآلیسم نامید. ایدهآلیسمی که به صورت تعریفی از ایده و شکلهای ماورایی و غیرعینی به شکلی بروز یافت که فیلسوفان و سیاستمداران بسیاری بعدها از آن ایدهها به نفع خود سود بردند.
همانطور که گفتیم موقعیت جغرافیایی و اجتماعی بر باورهای فیلسوف بی تأثیر نبوده است. برای همین فلاسفهی شرقی رویکرد کاملأ متفاوتی نسبت به فلسفه داشتهاند. در دورهای نگرش فکری فلاسفه شرقی به نجات فلسفه آمد. فیلسوفان شرقی و اسلامی با ارائهی رویکردی متفاوت به فلسفه جان تازهای بخشیدند. بسیاری از فلاسفهی غرب تحت تأثیر این نگرشهای نوینی که توسط ابن سینا و ابن رشد ارائه شده بود قرار گرفتند. برخی از این فلاسفه را میتوان از معمارین فلسفهی مسیحیت به شمار آورد. تعدادی از آنان به این تأثیرها اعتراف کرده اند و گروهی دیگر نیز با تزریق عقاید شخصی خود سعی در پنهان کردن آن نمودهاند؛ اما برای ما علاقهمندان امروزی فلسفه، ردپای فلسفهی شرقی و در پارهای موارد فلسفهی اسلامی در روند فکری فلسفهی غرب بوضوح مشخص است.
باید بدانیم نتایجی که فلاسفه گرفتهاند در بسیاری از موارد و با معیارهای بشر امروزی متناقض بودهاند اما این نباید باعث شود که ما در مکانیزم نتیجهگیری آنان تحقیق نکنیم.
در دورانی که باور به علت غایی سرآمد شیوهی تفکر بوده، این که لیوسیپوس یونانی بر این باور بوده که هیچ امری بدون علت اتفاق نمیافتد و از این رویکرد جهت پاسخ به بنیادیترین مسائل استفاده میکرده نیازمند احترام است. البته این نگرش هم مانند نگرش سقراط در توضیح خدا و علت اولیه ناتوان ماند اما باعث ایجاد مکانیزم فکریای شد که حاصل آن دموکریتوس بود.
دموکریتوس و استادش با این که از بزرگترین ماتریالیستهای عصر خود بودند با بیان اینکه یک چیز میتواند واقعی باشد بی آن که جسم باشد، صفحهای تازه در دفتر تاریخ فلسفه باز کردند و با بزرگترین متفکرین زمانشان جنگیدن آغاز کردند.
باور به اتم صرفاً از روی مشاهده باوری است بزرگ و قابل احترام. دموکریت فردی مشاهدهگر بوده و در دنیای مشاهده هر روز دیدی تازه و اطلاعاتی جدید ثبت میکرد و برای همین هر روز پاسخ به سؤالی تازه را بهدست میآورد.
روش و قدرت تحلیل اطلاعات از مهمترین ابزارهای یک فیلسوف است که اتمیستها در آن بسیار توانا بودند. در این زمینه اما سلطهی افلاطون و روش فکریاش در آن دوره از یونان باستان باعث شد اتمیستها به اندازهی افلاطون به توفیق نرسند.
در قسمتهای بعدی در مسیر پی بردن به قدرت فلسفه بشتر به جلو میرویم و در تلاش برای رسیدن به پاسخها، به تقلید از دموکریتوس به سادگی ناامید نمیشویم.