جهانی که ما میشناسیم تا کجا ادامه دارد؟ اگه روزی بتوان به لبهی فرضی جهان سفر کرد، در آن سوی لبه چه میتوان دید؟
حتماً این را شنیدهاید که جهان نامحدود است و تا ابد کش پیدا میکند. اگه چنین باشد پس لبهی جهان چه مفهومی دارد؟
بر اساس نظریه نسبیت عام، جهان ما صاف است. با این که زمین و کهکشان ما سهبعدی بوده و حجم دارند، اگر پیشبینیهای نسبیت عام درست باشد، کل جهان صاف است. تصور دو بعدی بودن جهان چندان ساده نیست، ولی برای مقایسه میتوان آن را مانند سطح آب دریا در نظر گرفت. روی دریا موجهای کوچیک و بزرگی وجود دارند ولی اگر از دوردست به سطح آب دریا نگاه کنیم، آن موجهای سهبعدی دیده نمیشوند و سطح آب دریا صاف به نظر میآید. در ادامهی ویدیو بیشتر به این موضوع خواهیم پرداخت.
برای صحبت کردن در مورد جهان ما فقط میتوانیم از عبارت جهان قابل مشاهده استفاده کنیم چون کیهان ما آنقدر بزرگ است که از اجسام دوری که در آن قرار دارند هرگز نمیتوان اطلاعاتی به دست آورد. جهان قابل مشاهده یعنی جهانی که ما میتوانیم با دورترین اجزایش ارتباط برقرار کنیم. برای مثال نور یا هر سیگنال سریع دیگر سرانجام روزی میتواند از لبهی جهان قابل مشاهده به ما برسد، اما از هر چیزی ورای این لبه هیچ نوری به ما نرسیده و هیچ رابطهی علی بین ما و این قسمت از جهان نمیتواند وجود داشته باشد.
پس اگر ما از زمین به هر طرف نگاه کنیم، میتوانیم جهان قابل مشاهده را ببینیم. اگر کرهی زمین را مبنا قرار دهیم، جهان قابل مشاهده کرهای فرضی به قطر ۹۳ میلیاد سال نوری در اطراف زمین است. یعنی اگر ما از روی زمین با سرعت نور به هر جهتی حرکت کنیم، ۴۶ میلیارد سال نوری طول میکشد تا به لبهی جهان برسیم. این، شعاع جهانی هست که ما میشناسیم. به این لبهی فرضی میگویند افق کیهان شناسی یا افق ذره.
ادامه روی یوتیوب.
من شک ندارم که جهان لبه دارد اما از نوع کاملا متفاوت با آنچه از حد و حدود که در ذهنمان به آن باور داریم و همچنین کاملا متغیر. مرزی در حال تغییر که هر لحظه توسط نور شکسته میشود اما قبل از شکستن حیاتی قابل لمس یا رویت ندارد درست مثل یک دیوار که باید بهش ضربه زد تا فرو بریزد اما پشت دیوار چیزی نیست که انتظارش را داریم دیوارهای دیگریست که باز باید فرو بریزند. در لبه کیهان جنگ بین نور و تاریکی همین مصداق را دارد نور تاریکی را میتراشد و به پیش میرود بر خلاف تصورات که نور همیشه بر تاریکی غالب است در اینجا نور همیشه باید بتازد چون هر چه پیش میرود نمیتواند به ان سوی تاریکی برسد درسته بر دل تاریکی میکوبد و پیش میرود اما این تاریکی همان لبه بی پایان است که انتهایی ندارد البته به نظر من به خاطر وجود ابعاد مختلف شاید در جایی نور دوباره در یکی از این ابعاد به خودش برسد (دوباره تاکید میکنم که شاید) اما در ابعاد دیگر دوباره بر دل تاریکی بر خواهد گشت.با این فرضیات برمیگردیم به نظریه انتها یا لبه کیهان که به نظر بنده حقیر، در کل نظام هستی از ریزترین ذرات تا ساختارهایی مثل انسانها، ابرها و در ابعادی بسیار بزرگتر مثل کهکشانها همیشه قانون نری و مادگی حکمفرما و مثل سایر قوانین فیزیکی غیر قابل انکار است، برای مثال شما چند بار شنیده اید که کهکشان آندرومدا در حال نزدیک شدن به کهکشان ماست آیا به نظر شما این نمیتونه یک آمیزش کهکشانی باشه که باعث تولد ستاره ها و سیاره های جدید یا مرگ تعدادی دیگر میشود؟ هر چند که در ذهنم قد یه کتاب مطلب دارم اما سخن کوتاه میکنم و خلاصه عرایضم اینه که به نظر می آید که این بزرگترین آمیزش و رابطه زناشوئی در جهان هستی بین نور پدر و تاریکی مادر است که منجر به تولد و مرگ کیهان ها میشود که من و شما از نواده نوادگان این پدر و مادر و این زوج زندگی و مرگ آفرین در مقیاسهایی بسیار بسیار زیر اتمی تر از ریز ترین ذرات هنوز ناشناخته جهان هستیم ! که در کوتاه ترین زمان ممکن در چند بیلیونیوم ثانیه فرصت زیستن پیدا میکنیم.. م.نودین ۱۸۱